تسلیم شدن در مقابل حق، حکم عقل است. اصلاً دین اگر به معنای تسلیم شدن در برابر خداوند باشد، حکم عقل است. نه اینکه شما اول دیندار بشوید و بعداً عقل پیدا کنید. اینجا یک اشتباه رخ داده است! اول عاقلی و بعد دیندار می شوی. شخص به مقتضای عقلش دین را قبول می کند، نه به مقتضای بی عقلی. آدم بی عقل دین را قبول نمی کند و اگر دین را هم قبول کند، دین او چندان ارزشی ندارد. قبول دیانت، مقتضای حکم عقل است.


دكتر غلامحسين ابراهيمي ديناني


برچسب‌ها: دين, عقل, عشق, دكتر, حكيم, غلامحسين ابراهيمي ديناني, خدا, ن و القلم,

تاريخ : | | نویسنده : بي نشان |

امام امير المومنان (عليه السلام) فرمودند:

پاداش جهاد گر شهيد در راه خدابيشتر از كسي نيست كه قادر بر گناه باشد ولي خود داري كند. انسان عفيف نزديك است فرشته اي از فرشتگان باشد.

نهج البلاغه / حكمت474


برچسب‌ها: ارزش, عفاف, امام, علي, حكمت, نهج البلاغه, 474, ن والقلم, كلمات, قصار, امير المومنان, امير المومنين,

تاريخ : | | نویسنده : بي نشان |

باز هم خواب ریاضی دیده ام

خواب خطهای وازی دیده ام 

خواب دیدم می خوانم ایگرگ زگوند 

خنجر دیفرانسیل هم گشته کند


برچسب‌ها: رياضي, شعر, طنز, ,

ادامه مطلب
تاريخ : | | نویسنده : بي نشان |

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
زکجــــا آمده ام، آمدنم بهـــر چــه بود؟
به کجــا می روم؟ آخر ننمائی وطنم
مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده ست مراد وی ازین ساختنم
جان که از عالم علویست، یقین می دانم
رخت خود باز بر آنم که همانجــا فکنم
مـرغ بـاغ ملـــکوتم، نیم از عـالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنــــم
خرم آن روز که پرواز کنم تا بر دوست
بــه هوای سر کویش، پرو بـالی بزنم
کیست در گوش که او می شنود آوازم؟
یا کـدامست سخن می نهد اندر دهنم؟
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد؟
یا چه جان است، نگوئی، که منش پیرهنم؟
تا به تحقیق مــرا منــزل و ره ننمائــی
یک دم آرام نگیــرم، نفسی دم نــزنم
می وصلم بچشـــان، تا در زندان ابـــد
از سر عربدهُ مستانه به هم در شکنم
من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم
آنکه آورد مـــرا، بــاز برد در وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم
شمس تبریز، اگر روی به من بنمائی
والله این قالب مردار، به هم درشکنم

“منسوب به مولانا “


برچسب‌ها: مولانا, ادب, مطالب, زيبا, خواندني, زندگي, ن, والقلم, شعر, خدا, شناسي, معاد,

تاريخ : | | نویسنده : بي نشان |

امام علي و سلمان و اباذر هيچگاه از پيامبر معجزه نخواستند.

زيرا تا او زبان باز كرد ،  دريافتند كه اين « او » است.

آري كسي كه در قران خدا ، سفارشات اله دقيق شود ديگر نمي خواهد كه عالم جمع شوند و خدا به وي بشناسانند ،

از اولين كلام خداوند در مي يابند كه او همان « او » است.

ايمان پيدا مي كنند « الله لا اله الا هو »

يقين پيدا مي كنند « ان الله علي كل شي شهيد»

در مي يابند « فاينما تولو فثم وجه الله »

و درك مي كنند « هو الاول و الآخر » و « هو الظاهر و الباطن »

و مي فهمند كه « اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا » در باره ي امير المومنين است .

و . . .

 


برچسب‌ها: معجزه, امام, علي, امير امومنين, ابذر, سلمان, ن, والقلم, رضا, رضا, خدا, شناسي, ,

تاريخ : | | نویسنده : بي نشان |

 مرگ بر اسرائيل : فارسي /
מוות לישראל! : عبري/
Death to Israel! : انگليسي/
Morte a Israele : ايتاليا/
Смерть Израилю : روسي/
الموت لإسرائيل : عربي/
イスラエルに死を : ژاپني/
Mort à Israël : فرانسه/


برچسب‌ها: اسراييل, مرگ, israel,

تاريخ : | | نویسنده : بي نشان |