نگاهي به من از براي شماتت مكن
بر ديده حسرت نظر زلف يار مكن
*
ابراهيم خليل چونكه گشت رها از نار
به عشق زهرا ، خدا گفت: اي آتش اثر مكن
در آن مدينه ي غربت زده و كوچه هاي منجمد
اي آتش نامرد ، خودت را بر آن درب مشتعل مكن
هست ام ابيها پشت درب ، مادر خون خدا
پرده ي كعبه سوخت ديگر ، اي آتش معصيت مكن
دو شنبه بود و مراعات بي نظيري رخ داد بينِ
ياس و سيلي ، قرآنِ نيلي ، اي آتش تو ديگر هيچ دخالتي مكن
*
همان كه هستي تصديق آيه ي تطهير كافي است اي بانو
خودت را در ميان اين حراميان گرفتار مكن
****
شمس جمال صديقه ي كبري ، فاطمه الزهراصلوات
18 اسفند 1392
برچسبها: شعر, آييني, فاطمي, حضرت زهرا, آتش, فاطميه, ,
.: Weblog Themes By Pichak :.